دلتنگی

من اسبا ب کشی کردم تو کارخونه.اصلا دلم نمیخواست اینجا بیام ولی بدبختانه دست من نبود .ص و عمو دستور داده بودن.خ بیشعور هم رفته بود مسافرت دیگه کسی رو نداشتم که ازم دفاع کنه.دلم برا خودم میسوزه...اینجا همش تو تیر رس عمو هستم هر لحظه امکان داره بهم پیش چندین نفر توهین بشه.

امروز خ برگشت .همون لحظه اول منو دعوا کرد. اونم به خاطر هیچی

نظرات 3 + ارسال نظر
آیدا چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:00 ب.ظ http://www.oko.ir

خیلی جالب بود.
موفق باشی...

خانومی چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:14 ب.ظ http://eshgh-bazi-asemoooon.blogsky.com/

تاییدیه <؟

خانومی چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:16 ب.ظ http://eshgh-bazi-asemoooon.blogsky.com/

تاییدی نیست
ح و خ دو نفرن
یه کم مبهمه کاش روان تر بنویسی یا اسمارو بگو یا اسم مستعار بذار اینجوری تشخیص اسون تر میشه البته اگه دوست داری عزیزم
از اشنایی باهات خوشحالم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد