مرور یک خاطره

روز تولد و آخرین روز دیدار:

 

کافی شاپ همیشگی!

طبق معمول دیر کردن من!

عصبانی شدن اون !

گیر کردن پای من به پله و افتادنم!

خندیدن هر دومون!

کیک تولد و اصرار من به اون برای خوردن یه تیکه دیگری از کیک !

پرسیدن نظرم درباره ی تی شرت قهوه ای تنش!

_ ایییییییییییییییییی بد نیس!

_ _پس تو به چی میگی عالی؟

کادوی تولد!

سرویس تیتانیوم !

دلخوری من!

تاریکی هوا_بوتیک سر خیابون _زور زدن من برای پیدا کردن تی شرتی با کلاس !

دل سوزوندن برای خودم!

نشون دادن هر دو تا کادوی تولد توی خونه!

 

پس فردا!

دعوا و عصبانیت او!

بر ملا شدن یه چیزی!

 

غمگینی و دلتنگی من!

 

و بعد از چن وقت تموم شدن همه چی!

 

 

 

شنیدن صدای یه آشنا برای اولین بار

 

نصف شب !

دبیلیو سی !

اولین تلیدن !

هر هر خندیدن !

صدای دمپایی ها !

نمایان شدن سر و کله مامان !

تصور کردن اولین لو رفتن !

ولی لو نرفتن !

 

 

یادداشتی برای تو

 

غزل بی احساس نیست گلم.

 

فقط موقعی سر و کلش پیدا شده که خیلی دیره.واسه همین دلش نمیخواد الکی حس کنه که ستاره ی دیگرون مال اونه.

وگرنه غزل هم بلده دلبری کنه ولی به جاش !

نه الان!

 

بعضی چیزا وابستگی و دلبستگی میارن  برای تو مشکلی پیش نمی یاد ولی منم که بعدها باید هزاران مرتبه به خاطر یه دلبستگی بی جا خودمو سرزنش کنم و بسوزم و جیکمم درنیاد!

 

 

همین!

 

 

 

 

 

مزدوجیت

 

انگیزه ای جهت نشستن و خواندن برای کنکور ارشد :

 

آفلاین:دو راه برای خانم دکتر شدن هست:

 ـــ اینقدر درس بخونی تا خانم دکتر شی!!

 ـــ یه شوهر دکتر پیدا کنی !!

 

 

پی نوشت: سختترین کار دنیا یافتن شوهر درست و حسابیه. اونم چی؟؟؟؟ دکتر!!!